باغبانی پیرم ؛
که به غیر از گلها , از همه دلگیرم ؛
کوله ام غرق غم است ؛
آدم خوب کم است ؛
عده ای بی خبرند ؛
عده ای کور و کر اند ؛
و گروهی پکرند ؛
دلم از این همه بد میگیرد ؛
و چه خوب , آدمی میمیرد !...
دلم گرفته....
مثل همیشه...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
واقعا جرم برگا چیه که زیر پاهای آدما له میشن ؟!...
دیگه چیزی نمییاد به ذهنم...
ذهنم , مغزم , و... تا اطلاع ثانوی تعطیلن !!!
دلم مثل همیشه گرفته...
شب تولد و تنهایی و سکوت...
گاهی فکر میکنم برای همه , رفتم تو لیست فراموش شده ها !
و اینک میشکند
قلب بارانی برگ های زرد پائیزی
که چرا فصل مرگ تنهایشان گذاشته !
.: من که نیستم, اما شما دوستای گلم همیشه شاد باشید :.