نمیخوانم و نمیگویم چون درونم هیچ بوده
و
تو
آمدی
برایم قصه هایی از عشق سراییدی
و به من قصه ی باران آموختی
میدانی قصه ی باران قصه ی شستن غمهاست
و درون انسانها پر از غم و تنهایی است
ونگاهم به باران تو افتاد
و ناگهان تمام تنهاییم را فراموش کردم
و به تو و داشتن تو میبالم